عصر روز بیست و یکم بهمن اعلام حکومت نظامی شد، می خواستند همان روز کار را تمام کنند. هیچ کس از این توطئه خبر نداشت. از رادیو حکومت نظامی اعلام شد. اگر این طرح جواب میداد انقلاب شکست میخورد و شاه بر میگشت و دیگر نه امامی بود نه یاران امام. اگر مردم از حکومت نظامی ترسیده بودند و حکومت نظامی نتیجه داده بود فاتحه نظام خوانده میشد.
خبر به امام رسید، امام مدتی خلوت کردند و بعد اعلام کردند که به مردم بگویید به حکومت نظامی توجهی نکنند و به خیابانها بریزند. نقل شده که همان موقع خبر به مرحوم آیت الله طالقانی میرسد که امام چنین دستوری دادهاند. آیت الله طالقانی گفته بود تعجب میکنم یا ما سیاست سرمان نمیشود یا ایشان به جای دیگری وصل است! زیرا نمیشود بدلیل حکومت نظامی مردم به خیابان بریزند، اگر به خیابانها بریزند هزاران نفر کشته میشوند.
اعتراض آیت الله طالقانی به اطلاع امام رسیده بود و امام فرموده بودند: نه، همه باید به خیابانها بریزند و اعتنایی به حکومت نظامی نداشته باشند.
تانکها و زره پوشها همه جا بودند و از طریق رادیو و تلویزیون هم نمیتوانستیم این مطلب را به مردم برسانیم. مردم با موتور و تلفن دستور امام را به هم اطلاع میدادند.
زن و مرد، همه به خیابانها ریختند. کم کم جمعیت زیاد شد و نیروهای مسلح و تانکها نتوانستند برخوردی بکنند. مردم هم جرأت پیدا کردند و توانستند پادگانها را تسخیر کنند و اسلحهها به دست مردم افتاد. و همین حرکت باعث شد روز بیست و دوم بهمن نظام ستمشاهی سقوط کند.
در زمان ورود امام، شور و حال فراوانی در کشور حاکم بود، مردم از جای جای ایران برای استقبال از امام به تهران میآمدند و این یکی از خاطرات بسیارخوبی است که داریم. در آن موقع اخوت و برادری اسلامی را درک میکردیم، مثل دوران پیامبر(ص) که در صدر اسلام، عقد اخوت بین دو نفر بسته میشد و آنها نهایت برادری را در حق هم به طور کامل ادا میکردند. در آن دوران این مسئله را دیدیم که مردم تهران درهای خانههای خود را باز کرده بودند و به اندازه ظریفتی که داشتند مردمی که از شهرهای مختلف آمده بودند را میزبانی میکردند. گروهی هم در مساجد و حسینیهها، داوطلبانه از مردم پذیرایی میکردند. نوعی اخوت و دوستی و برادری لمس میشد که ما آن روحیه را در آن ایام بین آنها مشاهده میکردیم.
تا روز دوازدهم بهمن که حضرت امام رضوان الله علیه به کشور برگشتند و آن زمان رهبری قاطع و رهبری واقعاً پیامبرگونه امام برای مردم لمس شد. امام غایب بودند، در نجف در تبعید به سر میبردند و مردم با سخنرانیها و اطلاعیهها به امام عشق میورزیدند. اما وقتی امام آمد و در اجتماع پرشور مردم در بهشت زهرا فرمودند : من توی دهن این دولت میزنم، من دولت تعیین میکنم. بلافاصله بعد از اینکه فرمود من دولت تعیین میکنم، فرمود با حمایت این مردم، تا دیکتاتوری ایجاد نشود. یعنی مردم مرا قبول دارند. حرف مرا میپذیرند و من به نمایندگی این مردم دولت تعیین میکنم. و من نماینده مردم هستم.
این قاطعیت از یک طرف و احترام به حقوق مردم از طرف دیگر خون مردم را به جوش آورد و به طوری که آماده بودند تا ته ماندههای حکومت فاسد که آن زمان بختیار بود را دور بریزند و حکومتی الهی و مردمی پایه گذاری کنند و شعار مردم در آن زمان؛ استقلال آزادی جمهوری اسلامی ایران بود.
برچسبها: